0

حالت خلسه و داستان نوشتن خود به خود و برنامه ریزی کلامی آن

پیش درآمد داستان نوشتن خود به خود و حالت خلسه مفید آن

 

داستان نوشتن خود به خود از مجموعه داستان های فصل اعتماد به ذهن ناهشیار می باشد.در این داستان میلتون اریکسون به خاطرات بلند مدت انباشته شده در ذهن ناخودآگاه اعتماد میکند.او می گوید : ” ذهن ناخودآگاه ما انباشته از خاطرات و مهارت هایی است که می توانیم سال ها بعد از آن استفاده کنیم. او به این گفته ویل راجرز علاقه فراوان داشت : ” مشکل ما آنچه نمی دانیم نیست، مشکل ما این است که نمی دانیم که می دانیم.” میلتون اریکسون در همین راستا می گوید : ” آنچه می دانیم اما نمی دانیم که می دانیم بیشتر ما را به دردسر می اندازد.”

 

همه حرکات را باید در نظر گرفت. اغلب اوقات با نوشتن «آری» می توان به سئوالات جواب داد. ممکن است کسی سئوالی بکند. شما هم می توانید از او سئوالی بکنید و با توجه به طرز جوابش به احوال او پی ببرید. کار ابدا دشواری نیست به کمی دقت و توجه نیاز دارید. معمولا وقتی او به سوال شما جواب می دهد روی کلمه یا عبارت به خصوصی تاکید بیشتر می کند.

اگر از کسی سئوالی بکنید و از او بخواهید به سوال شما به طور کتبی جواب دهد، اگر به نوشته اونگاه کنید می بینید که جواب اصلی رابا فشار بیشتری نوشته است به طوریکه اثر مداد یا قلم روی کاغذ به خوبی این موضوع را نشان می دهد. وقتی مخاطب شما جواب خفیفی را می دهد روی کاغذ فشار بیشتری می آورد و شما به راحتی  به جواب اصلی پی می برید.

 

داستان نوشتن خود به خود

زمانی دکتر اندرسون در دانشگاه ایالتی میشیگان درباره هیپنوتیسم سخنرانی می کرد. همه افراد دانشکده روان پزشکی جمع شده بودند. دکتر اندرسون از من خواست که در صورت امکان هیپنوتیزم را عملا نشان دهم. به حضار گفتم که من کسی را ندارم اگر کسی داوطلب شود بسیار متشکر می شوم.

 

از چند دانشجو سئوال شد آیا داوطلب هستند و جواب مثبت بود. کسی را انتخاب کردم. اسمش پگی بود. یکی از مطالب مورد اشاره دکتر اندرسون نوشتن خود به خود بود. از او خواستم در سمت دیگر میز بنشیند. بقیه در سمت دیگر میز مستقر شویم.

او را به حالت خلسه بردم. او آگاه بود که دور آن میز بزرگ او در یک سمت و دیگران در سمت دیگر نشسته اند. او مطلبی را به صورت خود به خود نوشت، بعد کاغذ را دو بار تاه کرد و آنرا در کیف دستی اش گذاشت. متوجه هیچ یک از کارهایش نشد، اما سایرین متوجه بودند.

 

بار دیگر او را به حالت خلسه بردم و به او گفتم وقتی بیدار می شود روی کاغذ جمله «امروز یکی از روزهای زیبای ماه ژوئن است». را بنویسد. اما در ماه آوریل بودیم. پگی این جمله را هم نوشت. وقتی نوشته را به او نشان دادم مدعی شد

انرا ننوشته و اصولا این دست نوشته او نیست و به راستی که دست خط او نبود.

در ماه سپتامبر پگی از ایندیانا به من زنگ زد و گفت امروز اتفاق مضحکی افتاد، به فکرم رسید آنرا با شما در میان بگذار تعریف کنم. امروز کیف دستی ام را خالی می کردم، کاغذی تاه شده پیدا کردم.

برای اطلاعات بیشتر درباره nlp چیست و چه کاربردهایی دارد؟

کاغذ را باز کردم روی آن با دست خط عجیبی نوشته شد “آیا با هارولد ازدواج خواهم کرد؟” دست خط من نبود، نمی دانم که این کاغذ چگونه از کیف دستی من سر در آورد. احساس کردم که موضوع  باید با شما ارتباط داشته باشد. تنها ارتباط من با شما مربوط به سخنرانی آن روز شما در ماه آوریل در دانشگاه ایالتی میشیگان می شود. آیا توضیحی درباره این کاغذ دارید؟”

به او گفتم “بله حق با شماست در ماه آوریل در دانشگاه سخنرانی کردم راستی آیا با کسی ازدواج کردید؟”

_”نه نکردم”.

“آیا هنوز با بیل نامزد هستید؟ ”

_” آه در ماه ژوئن رابطه من و بیل از هم پاره شد”.

“بعد چه اتفاقی افتاد؟”

_”در ماه ژوئیه با مردی به نام هارولد ازدواج کردم”.

“چند وقت بود که هارولد را می شناختید؟”

_”او را در ترم دوم سال تحصیلی جایی دیده بودم. اما با هم حرف نزده بودیم تا اینکه بر حسب اتفاق او را در ماه ژوئیه ملاقات کردم”.

به او گفتم “آیا منظورت جمله آیا با هارولد ازدواج خواهم کرد است؟

این جمله را خود تو نوشتی. در حالت خلسه بودی و خود به خود آنرا نوشتی، ذهن ناهشیار تو پیشاپیش می دانست که از بیل جدا خواهی شد. تو قبلا با هارولد آشنا شده بودی و از او خوشت می آمد.”

ذهن ناهشیار او از ماه ها قبل می دانست که او نامزدیش را خواهد گسست اما ذهن آگاه او نمی توانست این را در ماه آوریل بپذیرد.

تحلیل و تفسیر:

وقتی از بیمار می خواهید مطلبی را به طور خود به خود بنویسد باید اورا مطمئن کنید که نوشته اش پیش شما محفوظ خواهد ماند و مطلبش فاش در غیر این صورت بعید است که بیمار چیزی بنویسد. اگرمی خواهید از نوشتن خود به خود استفاده کنید بگذارید که «من نمی توانم» را او به زبان جاری کند.

 

بعد از او بخواهید که دستش را روی کاغذ حرکت دهد  ومعمولا بعد از چند حرکت او اطلاعات محرمانه خود را به خطی ناخوانا به رشته تحریر در می آورد و بعد عبارت دیگری را مانند «امروز یکی از روزهای زیبای ژوئن است» را می نویسد. بعد از این مرحله بیمار مسایل شخصی و خصوصی اش را می نویسد.

یکبار 16 ساعت طول کشید تا بیمار را به نوشتن جمله ای وادار کردم، جمله ای که همه داستان او را بازگو می کرد. فکر می کنم این موضوع در کتاب «گزیده مقالات روش های پیشرفته در هیپنوتیزم درمانی  و روان درمانی اثر جی هیلی درج شده باشد.

فشار قلم روی کاغذ می تواند پیام مهمی را مخابره کند. نعمت غیر مترقبه بود که اریکسون به پگی تلقین کرد که عبارت «امروز یکی از روزهای زیبای ماه ژوئن است» را بنویسد. ژوئن ماهی بود که پگی با نامزدش بیل قطع رابطه کرد و البته ژوئن ماهی است که ازدواج را تداعی می کند.

منبع : کتاب قصه درمانی(نقش قصه در تغییر زندگی و شخصیت) از میلتون اریکسون ترجمه مهدی قراچه داغی