غلبه کردن بر توصیه های نادرست با شیوه nlp
در مدیریت ذهن nlp ، برای مدیریت کردن توصیه های نادرست، اولین چیزی که شما باید به گذشته بفرستید و همانجا نگه اش دارید توصیه های بدی است که دیگران با شما در میان گذاشته اند. من یکبار یک مراجعه کننده داشتم که اسمش میرا بود.
میرا یک دختر بیست و سه ساله تیز هوش و زیبا بود ولی خودش را دست کم می گرفت. به همین خاطر لباس های بی قواره ای می پوشید و یک عینک درب و داغان با قاب کهنه بر چشمهایش داشت که شما هرگز مثل آن را ندیده اید.
موهایش طوری بود که انگار با ماشین کروکی رانندگی کرده و باد از لابلای موهایش گذشته است. زمانی که به دفتر من آمد به من گفت که مشکلش تنها بودنش است. حقیقت این بود که تنها دلیل تنها بودنش این بود که وی آن را باور داشت. همانطور که روان درمانگرش به وی گفته بود او اعتماد به نفس پایینی داشت.
زمانی که از وی سوال کردم چگونه متوجه شده که اعتماد به نفس پایینی دارد وی گفت خوب وقتی در بین مردم قرار می گیرم احساس عصبی بودن می کنم حقیقت اینست که مردم کاری با وی نداشتند.
همین طور که من شروع به کنکاش بیشتر کردم به وی گفتم: «خوب چگونه متوجه می شوی که احساس عصبی بودن داری؟
“آیا وقتی یک پیراهن از کمد انتخاب می کنی عصبی میشوی؟”
وی پاسخ داد: «نه»
و من گفتم: “خوب چگونه متوجه می شوی چه وقت احساس عصبی بودن بکنی؟” وی گفت: «صدایی به من می گوید» و بنابراین من ادامه دادم «چه صدایی؟»
وی نگاهی به من کرد و گفت: ” صدایی درون سرم ”
من گفتم: «آیا صدا متعلق به خودت است؟»
و وی گفت: «خوب این صدا درون سرم است» بنابراین پرسیدم: «آیا این صدا شیبه به صدایی که تو در بیرون داری هست؟» و وی گفت: «نه». من گفتم: «آیا ممکن است شبیه به صدای مادرت و یا صدای پدرت و یا دوستت در مدرسه و یا صدای خواهرت باشد؟» و گفت: «خوب من مطمئن نیستم صدای چه کسی است. این صدا مدت زمان طولانی است که در سرم است.» سپس من گفتم: «زمان طولانی.» من این عبارت را دوست دارم “صدایی که مدت زمان طولانی وجود دارد.”
از وی سوال کردم «صدا دقیقا چه می گوید؟» و وی گفت: «صدا به من می گوید که من هیچ چیزی نیستم. صدا به من می گوید که زشت هستم. صدا به من می گوید که هیچ کس عاشق من نخواهد شد.»(صدا توصیه های نادرست برای او دارد.)
برای اطلاعات بیشتر درباره nlp چیست و چه کاربردی دارد؟
ما می توانستیم ساعتها وقت صرف کنیم در حقیقت سال ها و به دوران بچگی اش برگردیم و متوجه شویم این صدا از کجا می آید و چرا این صدا می آید. ولی من رو راست بگویم برایم اهمیتی نداشت. وقتی می خواهید راهنمایی برای رفتار بدست آورید باید دنبال راه حل های سریع بگردید.
در مورد میرا من خیلی ساده از وی خواستم شدت صدا را بالاتر ببرد وی شدت صدا را بالاتر برد و صدا را نزدیک تر آورد. صدا در حقیقت در سمت چپ درست مثل این که ۳۰ تا ۴۰ سانتی متر آن طرف تر بود. من آن را نزدیک تر آوردم و بلندترش کردم و وی حالش بدتر شد. سپس از وی خواستم آن را از خود دور کند و به دور دست ها بفرستد به طوری که دیگر شنیده نشود و بدین ترتیب احساس بد وی کاهش پیدا کرد.
سپس من از وی خواستم تن صدا را عوض کند به خاطر آنکه از وی سوال زیر را در ادامه پرسیدم. «آیا هرگز کسی با تو صحبتی کرده که تو حقیقتا آن را باور نکنی؟» به طور مثال ریچارد نیکسون سر و کله اش در ذهنم پیدا شد. من به خاطر دارم که بیل کلینتون به من گفت که وی رابطه جنسی با آن زن نداشته و همین طور که این صحبت ها را می کرد میدانستم دروغ می گوید.
همین طور که او به صدا گوش می کرد من به آهستگی به وی گفتم تن صدا را تبدیل به تن صدای کسی بکند که به وی اعتماد ندارد و حرفهایش را باور نمیکند.
از وی خواستم تا صدا را طوری بچرخاند تا به پشت سرش برود به طوری که دورتر و دورتر و دورتر برود و به پشت سرش برسد. حالا با انجام این کارها و نه فقط یک بار بلکه چندین بار و بسرعت وی کنترلی بر روی چیزهار در وی بوجود می آورد بدست آورد.
او هرگز سعی نکرده بود زیبا باشد، سعی نکرده بود تا صحبتهای شادی بخش انجام دهد. زمانی که افراد خوبی را میدید. بجای جذب کردن آنها را از خود دور می کرد و این باور را که قبلا داشت تقویت می کرد.
مهم نبود که فقط کنترل بر روی صدا داشته باشد بلکه، این مهم بود که کل باور خود را تغییر دهد (مدیریت ذهن nlp ) زیرا تجربه ای که بر اثر سالها بدست آورده بود به وی آموخته بود او بی ارزش و زشت بوده و در حقیقت این بزرگترین دروغی بود که باورش شده بود. بنابراین او مانند تمام آن دروغ ها در باره ی خودش فکر کرده بود.
زمانی که از میرا خواستم تا بصورت متفاوتی نسب به صدای منفی ای که می شنید فکر کند و تن صدا را طوری عوض کند که کاملا غیر واقعی به نظر بیاید این موضوع به وی اجازه می داد تا احساس آزادی بیشتری بکند. وی تصمیم گرفت احساسش را نسبت به خودش عوض بکند. به خاطر این که دیگر بصورت جدی به خودش انتقاد نمی کرد و بجای آن وی از این که چنین فردی بود خوشحال تر شد.
برای مشاهده تجربیات دانشپذیران کانون ان ال پی اصفهان
کاری که من دوست دارم انجام بدهم این است که از افراد بخواهم به بزرگترین دروغی که هرگز به آنها گفته نشده، فکر کنید. دروغی که وقتی متوجه شدند دروغ است به قدری بزرگ بوده که حتی وقتی درباره آن فکر می کنند عصبانی می شوند.
من کیفیت راه های حسی را درست مثل کارهایی که پیشتر در بخش مقدمة این کتاب (زندگی دلخواه خود را به دست آورید ) انجام دادم محو می کنم. حالا کمی مکث کنید و به چیزی فکر کنید که بیش از این نمی خواهید به آن اعتقاد داشته باشید. درست مثل
میرا از شما می خواهم به فهرست خود مراجعه کنید و مشخص کنید اول این که صدا داد؟ تصویرش کجاست؟
من از شما می خواهم چیزی که می خواهید از دستش راحت بشوید را در نظر بگیرید و آن را با بزرگترین دروغی که هرگز به شما
گفته نشده مقایسه بکنید. آن را با دروغی که خیلی شما را عصبانی کرده مقایسه کنید.
برنامه ریزی عصبی کلامی یا ان ال پی چیست و چه کاربردی دارد؟
به عقب و جلو بروید و توجه کنید تفاوت بین مکان های تصاویر چیست؟ به تفاوت اندازه ها توجه کنید. آیا آنها فیلم هستند؟ آیا شما خودتان را در آن می بینید؟ تمام آن تمایزهایی که ما به آن اشاره کردیم. زمانی که شما تفاوت را پیدا کردید از شما میخواهم چیزی را در نظر بگیرید که بیش از این نمی خواهید باور کنید و آن را به دور دست ها بفرستید، آن را جابجا کنید و به سمت دیگر بفرستید. چنانچه وقتی به آن نگاه می کنید میدانید که آن یک دروغ است و شما از دست آن عصبانی هستید.
این درست زمانی است که باید یک باور جدید را بسازید.(مدیریت ذهن nlp) چه چیزی را دوست دارید باور کنید؟ اگر شما باوری را بدین صورت بسازید که مثل هر انسان دیگر حق داريد خوشحال باشید و حق دارید دوستانی را پیدا کنید خیلی سودمند است.
شما باید یک ساختار مرجع را انتخاب کنید. باید به خودتان نگاه کنید و ببینید اگر با این باور سودمند بزرگ می شدید چگونه بودید. چه می شد اگر خونگرم و تو دل برو دید؟ چه میشد اگر خوشحال بودید؟ چه میشد اگر قبول داشتید که زیبا هستید؟
به همه ی اینها طوری نگاه کنید انگار در مسیری باید گام بردارید.
شما باید آن تصویر و نوع صدا را عوض کنید. شما ممکن است طرز راه رفتن خود را عوض کنید و یا ممکن است طرز نگاه کردن خود را عوض کنید، بقدری که هر چه بیشتر به آن نگاه می کنید اشتیاق شدیدی را احساس می کنید.
نیاز دارید تا به آینده اشتیاق داشته باشید. شما باید اشتیاق به آینده داشته باشید. شما نیاز دارید تا به گذشته نگاه کنید بهترین تصمیم پیرامون آن این است که به خود بگویید گذشته گذشته است.
به این کار بدین خاطر است که هر چقدر در طی سال های متمادی با افراد مختلفی کار کرده ام بدین نتیجه رسیده ام که باید به انها به قبولانم که بهترین برخورد با گذشته این است که دیگر سپری شده است و وقتی به ان نگاه می کنند ممکن است از این بابت که چقدر احمقانه عمل کرده اند و چه چیزهای بی موردی را باور نموده اند عصبانی شوند.
این که چگونه آن ها را یاد گرفته اند و چه کسی به آن ها این مسائل را آموزش داده است،اما حالا کمکی به آن ها برای آینده ای که می خواهند داشته باشند نمی کند.
چیزی که به شما در آینده کمک می کند این است که گذشته را رها کنید و آرزوهای بزرگی که می خواهید به ان ها دست پیدا کنید و به ان ها برسید را در خود خلق کنید.
منبع :زندگی دلخواه خود را به دست آورید از ریچارد بندلر
با انجام تکنیک های nlp ، مدیریت احساسات و رفتار و افکار شما راحت تر می شود.
برای pdfچیستnlp و دانلود کتاب صوتی nlp