0

کتاب راهنمای ایجاد تغییر با استفاده از خلسه از ریچارد بندلر

کتاب راهنمای ایجاد تغییر با استفاده از خلسه از ریچارد بندلر

در این مقاله قصد داریم  به معرفی کتاب راهنمای ایجاد تغییر با استفاده از خلسه با نویسندگی  ریچارد بندلر و مترجمی اقای  کیوان سپانلو و پیام ادیب از انتشارات : نسل نو اندیش بپردازیم.

در ادامه بخش هایی از کتاب راهنمای ایجاد تغییر با استفاده از خلسه را با هم مطالعه می کنیم.

شما زاده شده اید تا فردی بزرگ، موفق،توانمند، با اعتماد بنفس و شاد باشید. اگر چنین احساسی نداريد اکنون وقت آن است که به دنبال به دست آوردن آنها باشید.

ریچارد بندلر یکی از دو بنیانگذار NLP  در جهان و استاد پل مکنا بوده است. او باور دارد شما مي توانيد. همان کسی باشید که می خواهید. فنون پیشرفته و جدیدی که وی به کار می برد، تنها چند ثانیه طول می کشد،اما به بسیاری از افراد در سرتاسر جهان کمک کرده تا زندگی شادتری را تجربه کنند.

این کتاب منحصر به فرد، حاوی تمرینات  ساده و قدرتمندی است که بندلر در طی 35 سال آنها را طراحی کرده است این فنون شما را قادر می سازد تا در تمام زمینه های زندگی خود مهارت های کافی را به دست آورید تا بر ترس های خود غلبه و عادات بد را ترک کنید و در کار و روابط خود موفق و خشنود باشید.

برای آشنایی بیشتر با nlp چیست و چه کاربردهایی دارد؟

نمود “واقعيت ” یا تولد آزادی شخصی

برنامه ریزی ذهنی – زبانی سال ها پیش متولد شد که از دل آن بخش سمینار nlp ی درباره ی خواب مصنوعی  یا هیپنوتیزم بیرون آمد. شرکت کنندگان سمینار nlp ، حالات هیپنوتیک عمیقی پیدا کرده بودند و پدیده های چشمگیر هیپنوتیک از خود نشان می دادند.

بعضی از آنها کارهایی می کردند نظیر خیال بینی در حد محدود و توهمات ایجابی، بقیه هم فشار خون خود را تنظیم می کردند. دختر جوانی حتی توانست سرعت عملکرد چشمش را افزایش دهد اما بقیه ی بدنش را نه. و به این ترتیب می توانست دنیا را با دور آهسته ببیند. او بدون هیچ تمرینی قادر بود یکی از دوستانم را که در ورزش های رزمی مهارت داشت، مغلوب سرعت خود کند. از دید خودش همه چیز به کلی آهسته شده بود. اما از دید افرادی که این صحنه را می دیدند او داشت

با سرعتی دو برابر شخص دیگر بدنش را حرکت می داد.

البته افراد مختلف به سطوح مختلفی از توانایی دست پیدا می کردند که این مرا به فکر انداخت.

پیش از این، روانشناسانی که روی خواب مصنوعی تحقیق می کردند. به وجود چیزی با عنوان “هیپنوتیزم پذیری اذعان کرده بودند یعنی  این که می شود ان را اندازه گیری کرد و هیپنوتیزم پذیری یک فرد می تواند از دیگری بیشتر یا کمتر باشد.

من به چنین چیزی چندان باور نداشتم. ایدهی مقیاس گذاری برای این افراد در خواب مصنوعی مرا تحت تأثیر قرار نمی داد. همیشه

می پرسیدم: “چه کسی چنین توانایی ای را دارد؟ به راستی کسی چنین چیزی را به چشم دیده است؟”

هر چند آنچه از این تحقیقات دستگیرم شد این بود که اگر به گروهی از افراد ورودی یکسانی بدهی، هر یک پاسخی متفاوت از دیگری خواهد داد. در مورد خواب مصنوعی، برخی افراد به خواب عمیق تری فرو می روند، برخی هم نه. تشبیهی که برای خودم به کار می بردم این بود که اگر گروهی را برای تحقیق ردیف کنی و همه را در ارتفاع یکسانی، هدف ضربه قرار بدهی، بعضی از ناحیه ی سر مورد اصابت قرار می گیرند و آنها که قدشان بلندتر است از ناحیه ی زانو. کلیت موضوع این سؤال را به ذهن متبادر می کند: مگر یک شخص چه کاری با مغز خود می کند که دیگری نمی کند؟ به نظرم این طور می آمد که این روان شناسان داشتند به جای هیپنوتیزم پذیری افراد، ناتوانی خود را اندازه گیری می کردند.

برخی از فیلسوفان و دانشمندان معتقدند که دنیایی که ما خود را در آن می بینیم، فقط نمودی از واقعیت است؛ حال، خود واقعیت هرچه می خواهد باشد، هانس وایهینگر، آلفرد کور زیبسکی و گریگوری بیتسون، همگی چنین اظهار نظری کرده اند. هریک حول این موضوع اصلی صحبت کرده اند که تجربه ی ما از واقعیت، با خود واقعیت تفاوت دارد.” برخی از فرهنگ های قدیمی نیز به همین نتیجه رسیده اند. آنها هزاران سال پیش، به این باور رسیدند که جهان خارج از ذهن با دنیای درون آن

متفاوت است.